درباره وبلاگ به وبلاگ پسرم خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان خاطرات پسری پسر فسقلی من از الان سر بسر مامانش می ذاره وقتی کنترل دستمه ، میای بی هوا از دستم می کشیش و فرار می کنی . وقتی بهت می گم بدش بده پسره شیطون با شیطنت می خندی و می پری رو مبل همیشه وقتی می خوای فرار کنی میری رو مبل ، شاید این بخاطر حافظه ژنتیکی بشریته که موقع فرار به بلندی ها پناه می برن . وقتی هم که دارم تی وی می بینم میای موهامو میکشی و می خندی عجب بچه فجیعی است ماشاله . بدشم من کلی قلقلکت میدم و قش قش می خندی . خیلی دوست دارم این کارات رو ، البته فعلا !!! به هیچ عنوان بهت قول نمی دم که تا چند ساله دیگه هم همچنان هلاک این شرارتات باشم آقا کوچولو . شکلات و قند و کشمش خیلی دوست داری وقتی میریم خونه مامانی اینا ، اغلب رو میزشون هست . و حسابی از خودت پذیرایی به عمل میاری تو فرصت مناسب که بازم اگه بخوایم ازت بگیریم پا میذاری به فرار اغلب عصر با بابا خواب قیقلوله می کنید و اغلب من فرصت رو غنیمت می شمارم و استراحت می کنم ! نخیر میرم آشپزخونه و مشغول کار میشم تا بیدار نشدی و آویزن من که بغلم کن منم ببینم چکار می کنی . وقتی بیدار میشید بابا بغلت می کنه و بی سر و صدا میاید آشپزخونه و تا منو میبینی بلند می گی
بَ منم که خوراکم پریدنه ..................... ادامه مطلب برام مقدور نیست چون بیدار شدی و
بازم داری تمرینات ژیمناستیک میدی به لپتاپ و مقاومت کیبرد رو در برابر اصابت اشیای آسمانی می سنجی همچنین تعیین آستانه تحمل اعصاب من
نظرات شما عزیزان:
![]() ![]() |